loading...
اندیشه اسلامی
AliZD11 بازدید : 1180 دوشنبه 01 دی 1393 نظرات (0)
یكی از مسائل مهم در مورد صفات خداوند این است كه آیا انسان می­تواند صفات الهی را بشناسد یا آنكه این صفات برای انسان ناشناخته­اند. در پاسخ به این سئوال، سه نظریه اساسی وجود دارد:
 
1. نظریه اهل تعطیل
  بر طبق این دیدگاه، عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و تنها كار ممكن آن است كه اجمالاً به ثبوت صفات مذكور در قرآن و روایات برای خداوند اعتراف كنیم و به آن ایمان بیاوریم، در حالی كه از حقیقت معانی این صفات آگاهی نداریم. روش این گروه را از آن رو كه به معطل ماندن عقل و ادراك انسان در راه شناخت اوصاف الهی حكم می­كنند،‌ روش «تعطیل» و پیروان آن را «معطله» می­نامند.
  دلیل این گروه بر روش خودشان آن است كه انسان مفاهیمی را كه با آنها سر و كار دارد، از موجودات محدود و محسوس پیرامون خود انتزاع می­كند و جایز نیست این مفاهیم را به خدا نسبت دهد، زیرا خداوند هیچ شباهتی با مخلوقات ندارد. او موجودی قائم به ذات و غنی و هستی مطلق است در حالی كه دیگر موجودات ممكن­الوجود و ناقص و محدودند. بنابراین ما حق نداریم كه صفات و مفاهیمی را كه از مخلوقات گرفته­ایم،‌ به خدا نسبت دهیم. و از آنجا كه مفاهیم دیگری غیر از این مفاهیم ماخوذ از موجودات امكانی در اختیار ما نیست، چاره­ای جز این نداریم كه در مورد اوصاف الهی سكوت كرده، به تصدیق اجمالی اوصافی كه در قرآن و روایات وارد شده است، بسنده كنیم. چنان كه از سفیان بن عیینه نقل شده كه گفت: تفسیر آنچه در كتاب الهی (قرآن) خداوند خود را به آن توصیف كرده این است كه آن را تلاوت كنیم و بر آن سكوت اختیار كنیم.[1]
  در نظر این گروه حداكثر كاری كه در توصیف خداوند ار عقل برمی­آید آن است كه مفاهیم و اوصافی را كه از نقص و محدودیت حكایت دارند از ذات الهی سلب كنیم. بر این اساس معنای این سخن كه «خدا عالم است» یا «خدا قادر است» بیش از این نیست كه خدا جاهل یا عاجز نیست. به بیان دیگر، آنچه در قالب صفات ثبوتی طرح می­شود در حقیقت چیزی جز سلب پاره­ای مفاهیم عدمی دال بر نقص و ضعف از ذات الهی نیست. بنابراین، عقل ما نمی­تواند وصفی را برای خدا اثبات كند و از این رهگذر، به درك حقایق مربوط به ذات خداوند دست یابد، بلكه صرفا حكم می­كند كه ذات خداوند از هر نقص و محدودیتی منزه است.[2]
 
نقد و بررسی
در نقد این نظریه می­توان به مطالب زیر اشاره كرد:
1.  هنگامی كه انسان اوصافی همچون وجود، علم،‌ قدرت، حیات، و... را به خداوند نسبت می­دهد، به صورت بدیهی فهمی از آنها دارد وآنها را از همدیگر تمییز می­دهیم. لذا اگر كسی بگوید كه ما هیچ معنایی از این صفات نمی­فهمیم، ‌بر خلاف بداهت سخن گفته است.[3]
2.  تفاوت خالق و مخلوق بدین معنا نیست كه هر صفتی كه درباره مخلوق صدق می­كند درباره خالق صدق نكند بلكه تفاوت ایندو در وجوب و امكان، قدم و حدوث ذاتی، تناهی و لایتناهی، و در بالذات و بالغیر بودن است. بر این اساس خداوند و انسان هر دو عالمند و علم نیز چیزی جز آگاهی نیست ولی خداوند عالم بالوجوب است و انسان عالم بالامكان، علم او قدیمی است ولی علم انسان حادث، علم او مطلق است و به همه چیز علم دارد ولی علم انسان محدود.[4]
3.  طبق مبنای دیدگاه تعطیل،‌ معنای جمله «  خدا موجود است» این است كه خداوند معدوم نیست اما نمی­توانیم بگوییم خداوند واقعاً موجود است، . معنای جمله «خدا واحد است» این است كه خداوند متعدد نیست ملی نمی­توانیم بگوییم كه خداوند واقعاً یگانه است زیرا مستلزم تشبیه خداوند به مخلوقات می­باشد. بدیهی است كه تفسیر جملات فوق بدین صورت،‌ نوعی انكار خدا و یگانگی اوست.[5]
4.  قرآن كریم از یك سو انسان را به تدبر و تامل در آیات خود فرمان می­دهد و از سوی دیگر آیات متعددی از قرآن به بیان اوصاف و اسمای الهی می­پزدازد. اگر بر طبق مبنای دیدگاه تعطیل انسان از این اوصاف الهی معنایی را درنیابد،‌ دیگر دستور به تدبر در این­گونه آیات وجهی نخواهد داشت؛ زیرا تدبر در مورد چیزی كه برای انسان ناشناخته است،‌ معنایی ندارد. بنابراین می­توان گفت كه روش قرآن در ذكر اوصاف الهی با نظریه تعطیل ناسازگار است و بر بطلان آن گواهی می­دهد.[6]
 
2. نظریه اهل تشبیه
  این گروه معتقدند كه تفاوت اساسی بین اوصاف خدا و اوصاف مخلوقات نیست و آن دسته از صفاتی كه هم بر خدا و هم بر مخلوقات او مانند انسان،‌ اطلاق می­گردند، معنای واحد و مشتركی دارند كه در هر دو یكسانند. چون اینان اوصاف خدا را به اوصاف مخلوقات تشبیه می­كنند به اهل تشبیه یا مشبهه مشهورند. این دسته تا آنجا پیش رفته­اند كه برای خدا اعضا و جوارح جسمانی مانند دست و پا و سر و گوشت و خون در نظر گرفته­اند.[7]
 
نقد و بررسی
1.  خدایی كه دارای اعضا و جوارح مادی است،‌ مركب و نیازمند اعضا و در نتیجه مخلوق و وابسته است و نیازمندی و مخلوق بودن با خالق بودن و بی­نیازی خداوند سازگار نیست.
2.  آیاتی از قرآن كریم بیانگر این مطلبند كه شناخت ذات و اوصاف الهی به گونه كامل در قلمرو شناخت انسانی نیست:[8]
« لا یحِیطُونَ بِهِ عِلْماً » (طه110)
          «آنها به ذات حق تعالی احاطه ندارند.»
         «  سُبْحانَهُ وَ تَعالی‏ عَمَّا یصِفُون ‏» (انعام100)
          « خدا منزه و برتر است از آنچه توصیف می‏كنند.»
 
3. نظریه اثبات بدون تشبیه
  این دیدگاه بر نفی مسلك تعطیل و تشبیه استوار بوده و راه سومی را ارائه می­دهد كه با فضای كلی آیات و روایات سازگاری بیشتری دارد. پیروان این نظریه می­كوشند تحلیلی از معنای صفات الهی ارائه دهند كه از یك سو تنزه و تعالی خداوند را از نقایص و محدودیتهای مخلوقات خود پاس دارد و از سوی دیگر، بر شناخت­پذیری اوصاف او صحه گذارد. طبق این دیدگاه لازم است درتحلیل صفات الهی مراحل زیر رعایت شود:
الف) در معنای اوصاف كمالی كه درباره خود یا موجودات پیرامون خود به كار می­بریم، تامل كرده و تمام قیودی را كه سبب محدودیت آنها می­شود شناسایی كنیم.
ب) تمامی آن قیدها را از معانیاوصاف جدا كنیم.
ج) معنایی كه بعد از طی این دو مرحله بدست آمده را به ذات الهی نسبت می­دهیم زیرا از یك سو از نوعی كمال وجودی حكایت می­كند و از سوی دیگر از هر شائبه نقصان و كاستی پیراسته است.
برای مثال ما از طریق دریافتهای درونی خود و تامل در اشیای پیرامون خویش به مفهومی از علم دست می­یابیم كه از آن به آگاهی تعبیر می­كنیم. اما این آگاهی در حصار قیود متعددی است؛ از یك سو حادث است به این معنا كه قبلا وجود نداشته و از سوی دیگر در معرض زوال و نابودی است. علاوه بر این،‌ برای تحصیل بخشی از این آگاهی به ابزار و آلات متوسل شده­ایم و نیز احتمال خطا در آن وجود دارد. قیود یاد شده – حدوث، امكان زوال،‌نیاز به ابزار و آلات و خطاپذیری – همگی از اموری­اند كه سبب محدودیت علم می­گردند. در این صورت لازم است ابتدا مفهوم علم و آگاهی را از تمام این قیود پیراسته كنیم . كه در این صورت به معنایی از علم خواهیم رسید كه ازلی، ابدی،‌ بی­نیاز از ابزار و خطاناپذیر است. سپس می­توانیم آن را برای اشاره به علم الهی به كار گیریم. بدین ترتیب از یك سو صفت علم الهی را فهم­پذیر ساختیم و از سوی دیگر،‌ تقدس و تعالی خداوند متعال را حفظ كردیم.[9]
  این روش در تحلیل معنایی صفهات الهی در برخی روایات مورد تصریح قرار گرفته است. برای نمونه در حدیثی از امام علی(ع) می­خوانیم:
« لم­یطلع العقول علی تحدید صفته و لم‌یحجبها عن واجب معرفته »[10]
«خرد را بر چگونگی اوصاف خود آگاه نساخته (اما) آنها را از از مقدار لازم معرفت خویش محجوب نكرده است.»
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر شما راجب وبلاگ اندیشه اسلامی 1؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 76
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 89
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 9
  • بازدید هفته : 93
  • بازدید ماه : 183
  • بازدید سال : 3,601
  • بازدید کلی : 33,956